ادامه تولد و تولدبازی ۵ سالگی
عرووووسک مادر .هانای نازنینم.نور چشمم.عاشقتم بخدا.جونم به جونت بسته هست مامانی ️ ️ ️ ️ شبا که خوابی با نفسات و لپای نرمالوت حال میکنم🙃🙃🙃بابا وحید شبا موقع خوابت از بس که بوست میکنه میترسم بیدار شی.اما تو ناااااز و گرمممم لالا میکنی.و من هزار بار خدا رو بخاطر داشتنت شکررررر میکنم جونم برات بگه که چند روز بعد تولدت مامانی زهرام سوپرایزی برای تولدت اومد تهران.تا امسال هر سال تو همه تولدلت سعی کرده بود باشه .اما امسال موقع تولدت بخاطر کاری که پیش اومده بود نشد که بیاد و تو دلش مونده بود که حتما بیاد .و با اومدنش چشم ما رو روشن کرد. ️ ️ ️ و بخاطر مسایل اخیر شرکت هواپیمایی از ترسمون با قطار اومد و من و تو رفتیم راه اهن دنبالشون.اینم دختر ...